مقررات وال استریت نیاز به یک چهره سازی، و نه یک پیشرفت جزئی Dodd-Frank

اخبار مالی

جمهوری خواهان سرانجام توانستند پس از سال ها تلاش، برخی از مقررات وال استریت را که کنگره در پی بحران مالی سال 2008 تصویب کرده بود، لغو کنند.

در حالی که آنطور که برخی انتظار داشتند لغو کامل آن نبود، اما اولین اصلاحات قانونی از زمان قانونی شدن قانون داد-فرانک در سال 2010 است.

این بحث در درجه اول به عنوان مبارزه بر سر مقررات مطرح شده است. دموکرات ها عموماً می خواهند بیشتر از مالیات دهندگان و سرمایه گذاران در برابر بحران بعدی محافظت کنند. جمهوری‌خواهان کمتر می‌خواهند زیرا استدلال می‌کنند که رشد اقتصادی را خفه می‌کند.

مطالب بیشتر از گفتگو:
اقتصاد ایالات متحده به شدت به دوز قوی پنی سیلین مالی نیاز دارد
چگونه پول دنیا را نابود می کند
فروش سهام اخیر در بازار سهام، رکود بزرگ جدیدی را پیش‌بینی می‌کند

پس چه کسی درست است؟

بر اساس مجموع 35 سال تجربه ما در بازارهای اوراق بهادار و تحقیقاتی که برای کتاب خود با عنوان «وقتی لِوها شکست می‌خورند: تجدیدنظر مقررات بازارهای اوراق بهادار» انجام داده‌ایم، فکر می‌کنیم هر دو طرف در اشتباه هستند. موضوع در مورد مقررات کم و بیش نیست، بلکه در مورد نیاز به یک سیستم کارآمد است که از سرمایه گذاری در قرن بیست و یکم پشتیبانی می کند.

اگر ما راه خود را داشتیم، کل سیستم مقررات مالی به خاک سپرده می شد و با چیزی کاملاً متفاوت جایگزین می شد.

وقتی به بازارهای مالی فکر می کنیم، تمایل داریم بازارهای اوراق بهادار مانند سهام، اوراق قرضه و کالاها را با وام های بانکی متعارف مانند حساب های جاری و خطوط اعتباری در هم آمیخته کنیم.

به عنوان مثال، داد-فرانک ظاهراً بر تنظیم بازارهای اوراق بهادار متمرکز بود، اما قوانینی که بیشترین توجه را به خود جلب کردند، قوانینی بودند که بر بانک‌های «بزرگ‌تر از آن برای شکست» تأثیر می‌گذاشتند. این که آن بانک ها در هر دو جهان - تجارت اوراق بهادار و بانکداری سنتی - درگیر بودند، همان چیزی است که بحران مالی سال 2008 را تهدید کننده زندگی کرد.

اما تنها معاملات اوراق بهادار، و به ویژه مشتقات، ریشه بحران بود. بنابراین برای اهداف ما، زمانی که از مقررات مالی صحبت می کنیم، تمرکز ما بر بازارهای اوراق بهادار است.

فروپاشی بازارهای مالی در پاییز 2008 اقتصاد ایالات متحده را ویران کرد، اما به اندازه سقوط بازار سهام که قبل از رکود بزرگ در اکتبر 1929 بود، بد نبود.

پس از سقوط سال 1929، قانونگذاران با تصویب قوانینی با هدف تضمین حمایت از سرمایه گذاران واکنش نشان دادند. دو قانون اساسی که در سال های 1933 و 1934 تصویب شد، شرکت ها را ملزم به ارائه گزارش های فصلی و سالانه کرد و کمیسیون بورس و اوراق بهادار را تأسیس کرد. این قوانین سنگ بنای تنظیم بازارهای اوراق بهادار مدرن را تشکیل می دهند.

اما آنها تنها آغاز راه بودند. با گسترش و تغییر بازارها، کنگره به تدوین قوانین جدید ادامه داد که آژانس‌های بیشتری را برای نظارت بر فعالیت‌های وال استریت اضافه کرد. در نتیجه، ما بیش از دوجین آژانس، سازمان‌ها و بورس‌های خودتنظیمی داریم - مانند کمیسیون معاملات آتی کالا، خزانه‌داری، وزارت کار و وزارت دادگستری - به غیر از آژانس‌های اوراق بهادار دولتی، همه با مقررات نظارتی همپوشانی دارند. حوزه های قضایی

علاوه بر این، قوانین ارتجاعی - و نه رویایی - بوده اند که منجر به نگرانی های رقابتی و ممیزی و رویه های اجرایی مضاعف شده است. جای تعجب نیست که تا حد زیادی هیچ هماهنگی یا ارتباطی بین آنها وجود ندارد.

در همین حال، SEC - به عنوان تنظیم کننده اصلی - با دستورالعمل های بسیار زیادی گرفتار شده است، که بسیاری از آنها کمتر یا بدون بودجه هستند. برای دهه‌ها، هر زمان که کنگره لایحه‌ای را برای «تنظیم» تغییرات بزرگ در بازارها - از سقوط بازار گرفته تا «پیشرفت‌ها» مانند صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک و مشاوران سرمایه‌گذاری تصویب کرد، SEC موظف بود نظارت بر این شیوه‌های جدید را به مسئولیت‌های موجود خود اضافه کند. به عنوان مثال، داد-فرانک، نقش SEC را گسترش داد و خواستار ممیزی های داخلی اضافی از رویه های موجود شد، اما - مانند قوانین مربوط به بازار گذشته - شامل بودجه برای این فعالیت ها نشد.

در میان تمام مقررات، به نظر می رسد حمایت از سرمایه گذار گم شده است.

شدت سقوط 2008 و تأثیر اقتصادی آن - از جمله شکست شرکت های سرمایه گذاری و کمک های بی سابقه دولت - کنگره را وادار به عمل کرد.

در سال 2010 قانونگذاران دموکرات قانون داد-فرانک را به تصویب رساندند، که گسترده ترین تجدید نظر در مقررات اوراق بهادار از دهه 1930 بود، با این امید که مقررات بیشتر مانع از بروز بحران دیگری شود.

جمهوری خواهان از آن زمان برای لغو آن استدلال کرده اند و ادعا می کنند که قانون و مقررات طراحی شده برای اجرای آن - که برخی از آنها هنوز اجرا نشده اند - مانع از رونق می شود.

هر دو طرف موضوع را از دست داده اند. سیستم کنونی مقررات مالی بر اساس نحوه داد و ستد سهام در دهه 1930 ساخته شده است - زمانی که کامپیوترها و معاملات الگوریتمی هنوز در چشم یک چشم انداز نبودند. به تعبیر بازرگانی اولدزموبیل، این دیگر بازار سهام پدر شما نیست.

بازارهای مالی طی 80 سال گذشته دستخوش دگرگونی اساسی شده اند.

اول از همه، خود سرمایه گذاران هستند. سرمایه‌گذار مادر و پاپ که SEC برای محافظت از آنها ایجاد شده است، به طور عمده با سرمایه‌گذاران نهادی، از جمله تحلیل‌گران کمی یا «کوانت‌ها» جایگزین شده است که از فرمول‌های الگوریتمی پیچیده برای پیش‌بینی بهترین استراتژی‌های معاملاتی استفاده می‌کنند. در واقع، معاملات الگوریتمی بیشترین حجم را در بازارهای امروزی تشکیل می دهد.

سپس بحث افشاگری مطرح می شود. از زمان آغاز مقررات فدرال اوراق بهادار، قانونگذاران و قانونگذاران برای محافظت از سرمایه گذاران بر افشای اطلاعات تکیه کرده اند. شرکت های دولتی ملزم به افشای حجم زیادی از اطلاعات، از اطلاعات مالی گرفته تا معاملات با ایران و حتی منشور اخلاقی خود هستند. در نتیجه، یک شرکت می‌تواند سالانه بیش از یک میلیون دلار برای پیروی از مقررات افشایی هزینه کند که افراد کمی آن را مطالعه می‌کنند. با این حال، هر بار که یک فاجعه جدید رخ می دهد، کنگره الزامات افشا را روی هم می ریزد، همانطور که در مورد داد-فرانک اتفاق افتاد.

اما با وجود صدها صفحه افشا، در هیچ زمانی در 80 سال گذشته دستوری برای بررسی محصولات واقعی اوراق بهادار منتشر شده توسط شرکت های دولتی و بانک های سرمایه گذاری وجود نداشته است. هیچ استاندارد "ایمنی" برای سهام وجود ندارد، مانند خودروها یا توسترها. محصولاتی که در سال 2008 خانه را خراب کردند - اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن و محصولات مشتق شده از آنها - همچنان به مردم عرضه می شوند، از جمله محصولات جدید با پشتوانه بدهی کارت اعتباری و وام های دانشجویی.

در نهایت، SEC و سایر تنظیم‌کننده‌ها برای همگام شدن با تغییرات خیره‌کننده فناوری، مجهز نیستند، چه رسد به پیش‌بینی پیشرفت‌ها و چالش‌های بالقوه. برای درک چرایی این امر، تنها باید وسعت سازمان هایی را که قربانی هکرها شده اند، از تارگت و یاهو گرفته تا اداره کهنه سربازان و خود فدرال رزرو در نظر گرفت.

با این حال، متأسفانه، کنگره بودجه SEC را به گونه‌ای تأمین نمی‌کند که به آن اجازه دهد تا برای مهارت‌ها یا سیستم‌هایی که برای همگام شدن با پیشرفت‌های تکنولوژیکی و دیگر بازار به آن نیاز دارد، بپردازد. به عنوان مثال، پس از داد-فرانک، بودجه کمیسیون بورس و اوراق بهادار کاهش یافت، حتی با چند برابر شدن مسئولیت‌های آن.

در مجموع، آنچه ما داریم یک سیستم نظارتی است که در ماموریت خود برای حمایت از سرمایه گذاران شکست می خورد. ساختاری که برای نظارت بر رویه‌های سرمایه‌گذاری فعلی، افشای شرکت‌ها، توسعه محصول و پیشرفت‌های فناوری استفاده می‌شود، بر اساس شکست‌های بازار در سال 1929 است. کمی شبیه تلاش برای گشت و گذار در اینترنت با استفاده از ماشین تحریر است.

سقوط "بزرگ" بعدی احتمالاً بزرگتر از آخرین خواهد بود. پس چگونه برای آن آماده شویم؟

کاری که ما تاکنون انجام داده ایم در آینده از ما محافظت نخواهد کرد. داد-فرانک تا حد زیادی توسعه ساختار تکه تکه موجود است. در حالی که قانون جدید اوضاع را بدتر نخواهد کرد - زیرا بانک های کوچک و متوسط ​​را هدف قرار داده است - جمهوری خواهان امیدوارند بقیه آن را لغو کنند و بانک ها را به دوره قبل از بحران خود تنظیمی بازگردانند. پس از سقوط بعدی، موسسات آنقدر بزرگ نخواهند بود که شکست بخورند، آنها برای نجات آن‌قدر بزرگ خواهند بود.

از نظر ما، پاسخ این است که از بحث در مورد میزان مقررات به سمت بازنگری کامل در مورد نحوه تنظیم سرمایه گذاری دور شویم. تنها در این صورت است که ایالات متحده آماده شدن برای رویداد بزرگ بعدی را آغاز خواهد کرد.

تفسیر جنا مارتین و کارن کونز، استاد حقوق و دانشیار مدیریت دولتی در دانشگاه ویرجینیای غربی، به ترتیب. آنها همچنین مشارکت کنندگان در گفتگو، منبع مستقل اخبار و دیدگاه های جامعه دانشگاهی و پژوهشی. کارن کونز را در توییتر kakunz@ دنبال کنید.

برای درک بیشتر از همکاران CNBC، به دنبال
@ CNBCopinion
در توییتر.

پیوند به منبع اطلاعات: www.cnbc.com